عابد شکری, 15مه 2021
Abed Shokry zur Situation in Gaza
“Even the cemetery was bombed”
Abed Shokry: letter
from Gaza
دکتر عابد شکری (زاده 1975) در دانشگاه اسلامی غزّه مهندسی اقتصاد تدریس می کند. وی 2007 مقیم غزه گشت، پس از آنکه 17 سال در آلمان می زیست. او غالبا به دوستان و آشنایان خویش در آلمان مطالبی در باره اوضاع فلسطین می نویسد. این آخرین نامه اوست که از آلمانی به فارسی ترجمه شده است.
خانم ها و آقایان محترم، دوستان عزیز
غزّه، 14 ماه مه 2021 – (1948 – 73 سال اشغال)
- برق نیست، تنها کارخانه تولید برق تقریبا قطع کرده است زیرا سوخت برای تولید نیرو نیست. سوخت از اسرائیل می رسد و تشکیلات خودگردان فلسطین و قطر بهایش را می پردازند.
- آب لوله کشی نیست و اگر زمانی به جریان افتد فقط به درد شستن توالت می خورد وگرنه فایده ای ندارد زیرا آب آن شور است.
- در بیمارستان ها به ندرت دارو یافت می شود و بیماران باید آنرا خود تهیه نمایند اگر در داروخانه ها اصلا موجود باشد.
- معادن به ندرت هست و از معدن گازی که مقابل ساحل غزه یافت شده، ما اجازه نداریم و نمی توانیم استفاده کنیم.
- محل کار برای اشتغال نادر است. قریب 300 هزار فارغ التحصیل دانشگاهی داریم که دستکم بچلر داشته و در جستجوی کار هستند. آنها بخوبی آموزش دیده اند.
- در غزه به ندرت از زندگی می توان سخن گفت و آنچه نیز هست از کنار ما می گذرد.
- اما در غزه مردان و زنان بی پروایی هستند که حاضراند هر کاری را برای حفظ میهن خویش انجام دهند. برای آنان مهم نیست که زنده بمانند یا بمیرند. زیرا زندگی را یا باید به درستی گذراند یا که زندگی نکرد.
از آغاز دوره جدید درگیری نظامی، ما (زنم، فرزندانم و من) به ندرت خوابیده ایم. برای ما شب ها نیز بسیار سخت بوده، شب های ما از زمانی که ما دوباره در غزه زندگی می کنیم بدترین شب ها بوده اند. بدتر از شب های 2014.
شدت حملات هوایی اسرائیل بسیار به ما فشار می آورد. خانه ما تکان می خورد و می لرزد. به طوری که گویی در همسایگی ما اتفاق افتاده باشد. وحشتناک است. غیر قابل تصور و تحمل است. نمیتوان آن را شرح داد. من این احساس را دارم که خلبان های اسرائیلی از تک تک ما، از فرزندان ما نیز نفرت دارند. وگرنه نمی توانم درک کنم چطور آنها به عمد بر ساختمان هایی بمب می اندازند که می بینند در آنجا کودکان خوابیده اند (خوابیده بودند، زیرا اکنون دیگر مرده اند). شمار کشته شدگان که اکثرشان غیر نظامی بوده اند، باز هم افزایش یافته است. تا کنون که جمعه شب است 122 تن کشته شده اند، شامل بر 13 خردسال. این کودکان آیا جنگندگان حمس بوده اند؟ نزدیک به 800 تن مجروح شده اند که علاوه بر بیماران کوید 19 می باید مداوا می گشتند – اگر اصلا دارو، پزشک و تخت بیمارستان به میزان کافی موجود می بود.
دیشب حملات سخت تر بود، شدیدتر و از جهتی متفاوت. زیرا خانه ما می لرزید و می لرزید. تکان میخورد، تکان میخورد و تکان میخورد، به هنگامیکه در همسایگی ما بمبی اصابت نماید. صدای آن بسیار مهیب است، بسیار ترس آور. من فکر می کردم مانند یک فیلم جنگی آمریکایی است. اما متاسفانه بسیار واقعی است. چهار شب پشت سر هم بی خوابی، هم من، هم بچه ها و هم همسرم. آنگاه انفجار خمپاره های شیمیائی در محله های مختلف شهر غزه و در شمال نوار غزه. چشمان ما دیشب می سوخت و مشکل تنفسی داشتیم. این فیلم وحشتناکی است که ما در میان آن هستیم، بدون آنکه خودمان خواسته باشیم. ما بزرگسالان می ترسیم و آنرا از فرزندانمان نمی توانیم به درستی پنهان کنیم. اینها را من به سختی می توانم بیان کنم.
ما فکر می کردیم روز قیامت رسیده است. زیرا یکبار 80 فروند و یکبار 160 هواپیما مساحت 365 کیلومتر مربع نوار غزه را با موشک می زدند، نیروی دریایی همکاری می کند و سایر مکان ها را نیز تانک ها از کنار مرز غره زیر آتش می گیرند. بسیار بی رحمانه و غیر انسانی. آنچه را ما تجربه می کنیم، از هر چه قابل تصور باشد بیشتر است. دیروز ساعت 6 صبح 80 بار بمباران در یک دایره 6 کیلومتری، عرض 5 دقیقه انجام شد. فرزندان ما از فرط وحشت جیغ می کشیدند و من خدا خدا می کردم نکند بمب ها در نزدیکی منفجر گردند. زیرا شیشه های پنجره هایی که از هم می پاشند و دیوارهایی که می ریزند می توانستند زود موجب جراحت گردند.
من دیگر توان نوشتن ندارم، تحمل من طاق شده است، اینرا حس می کنم.
اما با ایمیل های بسیاری که از شما دوستان دریافت می کنم خود را تواناتر حس می کنم و می کوشم تمام آنچه به فکرم می رسد و آنچه روحم را عذاب می دهد برایتان شرح دهم..
از هر دو طرف تیراندازی ادامه دارد. کشور اسرائیل با ارتشی که از قوی ترین ارتش های جهان است و مبارزان فلسطینی با موشک های خودساخته.
همین چند هفته پیش بود که من از موشک های آتش بازی صحبت می کردم. اکنون من گفته خود را پس می گیرم زیرا آنها قادرند انسان را مجروح نمایند.
در حالیکه در سوی اسرائیل پناهنگاه هایی برای محافظت وجود دارند، نزد ما هیچ پناهگاهی نیست. این است که ما در مقابل حملات هوائی اسرائیل بی پناه هستیم. فقط چند ساختمان هست که زیرزمین دارند. خانه آپارتمانی که ما در آن زندگی می کنیم نیز فاقد زیرزمین است. لذا زمانیکه اسرائیل ما را از روی شفقت خبردار می کند که عرض 60 دقیقه جایی را بمباران خواهد کرد معلوم نیست کجا برویم. انگار همه جا جنگندگان حمس زندگی می کنند. اگر شما مقیم یک خانه آپارتمانی باشید آیا می دانید همسایه شما کیست؟ آیا همه را می شناسید؟ آیا سخن بردن از باصطلاح خسارات جنبی به نابود ساختن خانواده ها مشروعیت می بخشد؟
در این بین در اینجا 122 تن کشته شده اند که 31 خردسال و 20 زن در میان آنهاست و سایرکشته شدگان نیز غالبا غیرنظامی اند. زیرا بر اساس اطلاعاتِ مطبوعات تعداد کمی از کنشگران بر اثر حملات کشته شده اند.
از غزه نیز موشک هایی پرتاب گشته و می گردد که تا کنون 9 تن را کشته اند. من قصد ندارم رنج را با رنج مقایسه کنم. اینکار را نمی کنم. با اینحال ارقام، دارای پیام هستند.
امیدوارم که هرچه زودتر آتش بس بتواند برقرار گردد تا خونریزی های بیشتر متوقف گردند. از رسانه ها و اخبار آلمان این برداشت بدست می آید که اسرائیل به ویژه پیشنهاد صلحی را که مصر مطرح ساخته است رد کرده. پیشنهاد مزبور قطعا با توافق حمس همراه بوده است.
من از خشونت متنفرم و با اینکه خشونت را برای حل اختلافات بکار برند مخالفم، صد در صد بر این باورم که خشنونت فقط موجب رنج گشته و جز آن حاصلی ندارد.
ما نمی خواهیم تحت اشغال زندگی کنیم، میخواهیم آزاد باشیم، می خواهیم زندگیمان را خودمان تعیین کنیم، می خواهیم با ما برابرانه رفتار گردد، همانگونه که انسانها، در دنیای آزاد هستند.
آخر چگونه ممکن است که نه فقط اسرائیل، بلکه آنطور که بنطر می رسد، همه جهان این حق را برای ما قائل نیست. از ما فلسطینیان زمین غصب گشته است. ما را ویلان و زندانی کرده اند و نه اسرائیل را. خانواده من از اسرائیلِ کنونی به غزه رانده شده. ما نسبت به آنچه زمانی بر سر همسایگانمان آمده مقصر نیستیم. چرا دنیا نمی خواهد اینرا بپدیرد؟ می خواهد آنرا به رسمیت بشناسد؟
افکاری در زمینه این اوج گیری: حقیقتی که همواره فراموش گشته و نا دیده گرفته شده است این است که ما تحت اشغال زندگی می کنیم.
اول از همه می باید اشغال برای همیشه پایان یابد. بدون هر گونه قید و شرطی. مرزهای 1967 را همه ما فلسطینی ها پذیرفته ایم (حمس نیز پذیرفته است) با بیت المقدس شرقی در نقش پایتخت. ما از 54 سال پیش تحت اشغال زندگی می کنیم. هیچ ملتی و هیچ شخصی نمی تواند این را بپذیرد. در رسانه های آلمان در باره خشونت ارتش اسرائیل در مقابل جامعه فلسطین و خشونت اشغالگران اسرائیلی گزارش نمی شود. من یک پرسش تحریک آمیز دارم: آیا این بمباران فعلی موجب صلح مطلوب می گردد؟
با اطمینان کامل پاسخ من نه است. یک سئوال دیگر می پرسم. اسرائیل از ما چه می خواهد؟ ما 70 سال است در خصومت زندگی می کنیم. این برای ما چه حاصلی داشته است؟ هیچ! همینطور برای اسرائیل هم هیچ. آخر نمی شود همواره همسایه را، فلسطینیان را سرکوب نمود و فکر کرد، بعنوان اسرائیل می توان در صلح زندگی کرد.
من قادرم تصاویر بسیاری را از برج های مخروبه، خیابانها، مدارس، بانک ها، از کودکی های دزدی شده به شما نشان دهم. از اینکار صرفنظر می کنم. تصاویری نیز از جسدهای کودکان هست. از آنها نیز صرفنظر می کنم. آنها در درجه اول اهداف نیروی هوایی اسرائیل بودند. فراموش کردم مراکز امنیتی و پاسگاه های پلیس را نیز ذکر کنم. همه آنها تخریب گشتند. حتا گورستان نیز بمباران گشت.
دیروز عید فطر بود، عید پس از ماه رمضان. برای خانواده ها این عید اهمیت مشابهی دارد با کریسمس برای مسیحیان دنیا. این عید را ما جشن نگرفتیم. فرزندانم به آن بسیار دل بسته بودند.
دختر بزرگ ترم برای امتحان دیپلم درس می خواند. امیدوارم امتحانات مزبور برگزار گردند. او قصد دارد پزشک شود، در صورتیکه مقدمات آن فراهم باشد. من برایش امیدوارم که به آرزویش برسد و اینکه او و سایر فرزندان جوان ترم بتوانند در صلح و آزادی زندگی کنند. این را برای همه کودکان دنیا آرزو می کنم.
من امروز نامه را در اینجا به پایان می رسانم و امیدوارم که این (درگیری) به زودی پایان خوبی داشته باشد. اگر گاهی شاید افکارم تکراری بوده است مرا ببخشید. واقعا مشکل است همه چیزهائی را که مرا تحت تأثیر قرار داده اند و می خواهم با شما در میان بگذارم بنویسم . اینها همه مرا خسته نیز می کنند.
با درودهای غمناک
عابد شکری
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire